۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۹, شنبه

صعود به قله هفت خان 88.2.11

به نام خدا به کوه می رویم چونکه میعادگاه رسولان خداست . ((روز کارگر مبارمباد)) صعود به قله هفت خان (البرز مرکزی) ارتفاع 3942 متر تاریخ اجرای برنامه : 11 اردیبهشت 1388 موقیت جغرافیایی : در 40 کیلومتری جاده چالوس پشت زیارتگاه سپهسالار واقع در روستای تکیه از روستاهای آسارا روز جمعه مورخ 11/2/88 ساعت 5:30 صبح طبق برنامه زمان بندی شده یکدستگاه مینی بوس از جلوی شرکت به سمت کرج حرکت نمود و ساعت 6:30 از میدان امیرکبیر کرج به سمت روستای تکیه حرکت کرد و بعد از مدت یکساعت به روستای تکیه رسیدیم . ساعت 7:30 همنوردان حرکت را از روستا آغاز نموده و بعد از گذشتن از مسیر امام زاده ابراهیم سپس به باغهای پشت امام زاده رسیدیم و بعد بر روی یالی کاملاً سنگی که به سمت قله حرکت می کرد به راه افتادیم . مسیر کاملاً دست به سنگ بود همراه با برف و این امر برنامه را نسبت به برنامه های قبل متمایز کرده بود . تعدادی از بچه ها از ادامه مسیر امتناع کرده و به همراه نفری که سرپرست برنامه انتخاب کرد به سمت امام زاده و ابتدای مسیر باز گشتند. به علت کندی حرکت و سختی مسیر ریزش نفرات بیشتر شد تا جائیکه ساعت 13 ظهر فقط چهار نفر از دوستان تصمیم به صعود قله گرفتند که در نهایت در مسیری بسیار دشوار و حرکت روی یالهای پر برف و نقابهای فراوان و برف کوبی تا ساعت 17:30 به زیر قله رسیدیم و به دلیل آسیب دیدگی یکی از دوستان (آقای الیاسی) حرکت به سمت قله با سه نفر ادامه پیدا کرد . در نهایت ساعت 18:15 (آقایان حاج حسن مرادی – عباس حاجیان و جعفر ناصری) بر فراز قله هفت خان پرچم پارس خودرو را به احتزاز درآوردند . بعد از گرفتن چند عکس یادگاری مسیر برگشت را آغاز نموده و پس از طی مسیری آقای الیاسی که از درد زانو رنج می برد ملحق شده و به پائین حرکت نمودیم و با توجه به نامساعد بودن هوا و با گذشت چند ساعت به منطقه امنی رسیدیم که در دشت های آن منطقه بود و به علت تاریکی هوا حرکتمان به کندی صورت گرفت . چند نفر از دوستان که نگران حال ما بودند در روستای تکیه منتظرمان بودند و با دیدن ما به سمت ما آمدند و پس از سپری کردن باغهای امام زاده ساعت 24 به روستای تکیه رسیدیم و سپس به سمت کرج و تهران حرکت نمودیم . شرکت کنندگان : آقایان جعفر ناصری – مهدی الیاسی – فرزاد جوکار – ابراهیم رضامندی– علی اکبر مصطفی زاده – حسن ربیعیان - عباس حاجیان– حمیدرضا فخاری– لطف ا... علیزاده– مهدی رودکی– احمد توماری- ربیعیان – جمشیدی – فلاح – قنبری – جوادی – کریمیان سرپرست برنامه : حاج حسن مرادی

۱۳۸۸ اردیبهشت ۴, جمعه

صعود به قله منار البرز مرکزی 28 فروردین 88

به نام خدا کوهستان محل استفاده از تجربه است ، اینجا جایی است که خودت را بشناسی و علیه عیبهایت قدم برداری صعود به قله منار (البرز مرکزی) ارتفاع 3800 متر تاریخ اجرای برنامه : 28 فروردبن 1388 موقیت جغرافیایی : در 35 کیلومتری جاده چالوس واقع در منطقه پل خواب جاده ای در سمت راست به روستای مورود ختم می شود و نیز رودخانه سن دره که از کوههای اطراف سرچشمه می گیرد و آب شرب و آبیاری باغهای منطقه را به عهده دارد . روز جمعه مورخ 28/1/88 ساعت 4:45 صبح طبق برنامه ای که توسط تدارکات تیم با همنوردان انجام داده بود سرویس دهی دوستان توسط یکدستگاه مینی بوس از مسیر سه راه تهرانپارس به سمت پارکینگ شرکت انجام گردید و ساعت 5:30 صبح از پارکینگ به سمت کرج در ابتدای جاده چالوس و از آنجا به همراه دوستان دیگر که با خودروهای شخصی آمده بودند به سمت پل خواب و روستای مورود حرکت کردیم . ساعت 7:40 همنوردان با آماده کردند وسایل خود آماده حرکت شدند و در ساعت 7:50 صبح مسیر را از داخل روستا و سپس از یک کوچه باغ آغاز کرده و بر روی یالی که سمت راست آن دره آلواک و در سمت چپ آن روستای مورود و باغهای زیبایی قرار داشت به سمت قله حرکت کردیم . پس از یک ساعت کوهپیمائی سرپرست ، تیم را برای صرف صبحانه در جائی مناسب متوقف کرد . بعد از خوردن صبحانه به مدت 20 دقیقه که بارش برف هم آغاز شده بود و باد نسبتاً شدیدی شروع به وزیدن کردن بود به حرکت خود ادامه دادیم .ادامه مسیر در بیشتر جاها که شیب نسبتاً تندی بود نیاز به برف کوپی داشت که این کار در نفرات جلو به ترتیب و به خوبی انجام می شد . ساعت 11:30 استراحتی کوتاه کرده و در نهایت ساعت 12:45 بیست و یکنفر از همنوردان بر فراز قله منار عکس دسته جمعی با پرچم پارس خودرو گرفته و به فرمایش سرپرست به سمت پائین حرکت کردیم و پس از رسیدن به یک سطح صافی که روی یال قرار داشت جهت اقامه نماز و صرف نهار توقف کردیم و در نهایت ساعت 16 به روستای مورود رسیده و در آنجا دوستانی که ظرفی خالی داشتند از آب چشمه سن دره پرکرده و بعد با مینی بوس به سمت کرج و تهران به راه افتادیم . در پایان جا دارد از اداره محترم تربیت بدنی شرکت پارس خودرو به خاطر زحماتی که برای برنامه مذکور کشیدند و نیز از کلیه همنوردان که در پاکسازی و جمع آوری زباله همکاری داشتند قدردانی و تشکر مینمایم . شرکت کنندگان : حاج حسن مرادی – آقای گرگین – آقای جعفر ناصری – آقای مهدی الیاسی – آقای فرزاد جوکار – آقای ابراهیم رضامندی - آقای مصطفی صفری – آقای علی اکبر مصطفی زاده – آقای علی اکبر خادم – آقای حسن ربیعیان - آقای عباس حاجیان – آقای عسگر شهابی – آقای مهدی شمس – آقای محمد ناصح احدی – آقای حمیدرضا فخاری – آقای مجتبی آقایی – آقای کامران فخری – آقای مجید بهرودی – آقای لطف ا... علیزاده – آقای مجید علی پور – آقای مهدی رودکی – آقای مرتضی محمدی – آقای فلاح – آقای صادق کریمیان – آقای احمد توماری سرپرست برنامه :محمد لطیفی

۱۳۸۷ اسفند ۱۱, یکشنبه

صعود به قله سبلان بهمن 87

به نام خدا پروردگارا با آنکه بی نیازی از من دوست داری که دوستت بدارم صعود زمستانی قله سبلان مسیر گرده (دیو آتشفشان)
اعزای تیم :جعفر ناصری پارس خودرو (تهران) صمد رگجان،سلیمان قرار جه داغی ،بابک سلیمانی ،امیر شایق ،فرشاد محمدی ،ناصر خان بابا
تاریخ اجرای برنامه 7 لغایت 8 اسفند ماه 87
روز چهارشنبه 7 اسفندماه ساعت 5:30 صبح حرکت از تبریز به سمت شابیل بعد از گذر از شهرستان اهر و مشگین شهر و لاهرود و صرف صبحانه در مینی بوس آقا ناصر در ساعت 10:30 به شابیل رسیدیم و حدود نیم ساعت بعد پشت سر آقا صمد سرپرست تیم به راه افتادیم و از آقا ناصر خداحافظی کردیم تا فردا بعدازضهر بعد از حدود 5:30 ساعت کوله کشی حدود 4:30 بعدازظهر زیریخچال سبلان و گرده در محل مناسبی کمپ را برپا کردیم و شب سرد همراه با وزش باد را پشت سر گذاشتیم و صبح بسیار زیبایی را که هنوز هوا روشن نشده بود تجربه کردیم . روز پنج شنبه 18 اسفند ساعت 5 صبح صبحانه را خوردیم و حدود ساعت 5:30 به راه افتادیم . دو نفر از اعضای تیم بابک سلیمانی و امیر شایق از ادامه مسیر امتناع کرده و در کمپ ماندند . دو نفر از اعضای تیم به نامهای فرشاد محمدی و ناصرخان بابا از مسیر یخچال صعود خود را آغاز کردند و تیم سه نفر ما هم از مسیر گرده به راه افتادیم . در قسمتی از مسیر تیم دو نفره که یخچال را صعود می کردند می دیدم و تصاویری از آنها نیز گرفتیم . زیبایی قله که دل از هر کوهنوردی می برد شوق و هیجان ما را برای صعود افزایش می داد توان تیم عالی و سرعت مناسب هوا کمی ابری شده بود ولی ما هنوز دست به سنگ و با احتیاط به حرکت ادامه می دادیم . ساعت هنوز 10 نشده بود که مسیر گرده را تمام کردیم و به سمت قله تراورس کردیم آقا صمد که چند قدمی از ما جلوتر بود نزدیک قله کمی مکث کرد تا ما برسیم و بعد دستها را در هم قلاب کردیم و به سمت دریاچه رفتیم و بلافاصله عکس های یادگاری را گرفتیم . و به سمت پائین سرازیر شدیم . در نزدیکی سنگ محراب با تیم دو نفره برخورد کردیم که از نقده آمده بودند خوش و بشی کردیم و حرکت کردیم . مسیر برگشتمان را آقا صمد دهلیز کنار گرده را انتخاب کرده بود و از آنجا نیز فرود آمدیم . در پایین دهلیز دو نفر از بچه های تیم که در مسیر یخچال کار می کردند هنوز یک طول طناب دیگر را باید صعود می کردند و هوا داشت خراب تر می شد بارش برف هم شروع شده بود . به هر حال ساعت 13 بود به کمپ رسیدیم . بعد از یک ساعت و نیم استراحت به دستور سرپرست به سمت شابیل به راه افتادیم و حدود 16:30 بود که به مینی بوس آقا ناصر رسیدیم و به اتفاق آقا ناصر به آبگرم شابیل رفته و یکساعت و نیم در آبگرم به سر بردیم و در هم حین بود که تیم دو نفره ما هم تماس گرفته که یخچال را صعود کردند اما موفق به به صعود قله نشده بودند به دلیل کمی وقت در حال پائین آمدن هستند و تا یکساعت دیگر به ما ملحق می شوند . ما نیز خوشحال حدود یکساعت را به انتظار در مینی بوس آقا ناصر خوشبتانه حدود ساعت 19:20 بود که آنها نیز به ما ملحق شدند و به اتفاق اعضا سمت تبریز به راه افتادیم .
با تشکر از همنوردان مهمان نواز این برنامه گروه کوهنوردی آذر جوان تبریز
سرپرست برنامه :صمد رگجان

۱۳۸۷ اسفند ۹, جمعه

گزارش دماوند جبهه شمال شرقی

بنام خدا "رنج های کوه که بر چشم سختند, بر جان شیرینند" آبگرم با تیم پشتیبانی( صعود زمستانه دماوند-شمالشرقی) اعزای تیم:ساجده کشمیری(بندر عباس)- جعفر ناصری از پارس خودرو ( تهران)- محمدرضا مرادی و علی قادری ( اراک) تاریخ اجرای برنامه:27 لغایت 30 بهمن ماه 1387 روز یکشنبه 27 بهمن ماه ساغت 7:00 از روستای گزنه برای صعود به دماوند از یال بلند شمالشرقی حرکت کردیم. در کنار صدای دل انگیز رودخانه و لا به لای جنگلهای بسیار زیبای منطقه حرکت می کردیم و هنوز از برف خبری نبود. قطعا برف این منطقه نیز به دلیل کاهش بارش های سال جاری نسبت به سالهای گذشته ،کمتر بود.در همین تاریخ تیم دیگری از گروه کوهنوردی شاهین اراک برای صعود به قله از یال جنوبی در منطقه حاضر بودند. پس از طی مسیری درحدود سه ساعت به چشمه پهن کوه رسیده و استراحت و نهار را ظرف مدت یک ساعت انجام دادیم. تصمیم بر این شد تا از استله سر به راه خود ادامه دهیم. ساعت 18:00 در محل مناسبی در زیر یال اصلی شمالشرقی و در زیر قله سنگی کمپ تیم را برپا کردیم.امروز در حدود یازده ساعت کوله کشی سنگین و خسته کننده ای را داشتیم. شب آرام وبدون بادی را پشت سر گذاشته و صبح بسیار زیبایی را تجربه کردیم. روز دوشنبه 28 بهمن ماه بدون عجله و آرام به سمت پناهگاه تخت فریدون به راه افتادیم.این در حالی بود که صدای ریزش بهمن از دره یخار و دهلیز های آن به گوش می رسید. آرامی مسیر تا روی یال اصلی ادامه داشت و از آنجا به بعد با باد نسبتا شدیدی روبرو بودیم تا نهایتا در ساعت 15:00 به تخت فریدون رسیدیم. پس از گذشت دو ساعت تیم دو نفره ای متشکل از دوستان همدان و شهرکرد که آن روز به قله حمله کرده بودند به پناهگاه بازگشتند. صعودی موفق همراه با هوایی عالی را داشتند و شب را در همان جا گذراندند. بعد از تماس با دوستان و آگاهی از شرایط کامل هوا در روز بعد تصمیم بر این شد که فردا به قله حمله کنیم. مشغول به جمع کردن وسایل شدیم و خود را برای مبارزه ای سخت و شیرین آماده کردیم. هوا تا ظهر فردا بدون ابر و با بادی 65 کیلومتری همراه بود ولی از عصر ، با افزایش ابر همراه با بارش برف و کاهش شدید هوا روبرو می شدیم. با توجه به این هوا پیش بینی های لازم برای فردا صورت گرفت و کوله های حمله بسته شد. روز سه شنبه 29 بهمن ماه ساعت 7:00 از پناهگاه به سمت بالا حرکت کردیم. علی رغم تابش آفتاب هوای بسیار سردی را همراه با شدید داشتیم. به ناچار هر چهار نفر در یک کرده و با یک حلقه طناب 9 میلیمتری با کرامپون و تبر یخ در حال حرکت بودیم. باد روبه های شدید باعث یخ زدن هر چیزی که بیرون از پوشش مناسب بود می شد . از بالای یال اول که شیبی تقریبا مناسب دارد شروع به علامتگذاری مسیر با استفاده از پرچمهای راهنمایی که از قبل تهیه شده بود کردیم. بعد از دو ساعت ، خانم کشمیری از ادامه مسیر امتناع کرده، از تیم جدا شدند و به دلیلی که بعد برای بنده توضیح دادند به سمت تخت فریدون بازگشتند. کرده سه نفره شد و حرکت ادامه داشت. زیبایی قله که دل از هر کوهنوردی می برد شوق و هیجان ما را برای صعود افزایش می داد. توان تیم عالی و سرعت مناسب بود. ساعت 11:00 در محلی که برای استراحت ایستاده بودیم هوا رو به وخامت گذاشت و تا حدی به هم ریخت که یک کوله حمله را در همان جا گذاشته تا سبک تر به سمت قله حرکت کنیم و زودتر بازگردیم. از این جا به بعد در هوایی بسیار سرد تر و خراب به سمت قله می رفتیم. پرچمگذاری مسیر کمک بسیار زیادی هنگام فرود به ما می کرد پس همچنان به این کار ادامه می دادیم. ولی حرکت در این هوا مشکل بود. به هر حال رنج های کوه که بر چشم سحتند , بر جان شیرینند! سرعت ما کم کم کاهش یافته بود و تا جایی که بین هر قدم چندین ثانیه استراحت را بایستی می گنجاندیم. حس بلند پروازی در آبی و خاکستری آسمان در حالی که چشمانت بسته است از کولاک و بوی نه چندان جالب گوگرد و صدای زوزه باد از میان لایه های لباس در حالیکه حس ضعف و نا امیدی برای رسیدن به قله امان از پاهایت بریده , حس ارتفاع بلند است. شاید سخت ترین لحظات صعود را تجربه می کردیم . زمان زیادی را برای صعود نداشتیم چون سرعتمان پایین آمده بود ولی در هر حال زنده بودن قله را زیر پاهایمان حس می کردیم تا جایی که ساعت 15:00 به قله رسیدیم و از خوشحالی لبخند ها را نثار یکدیگر می کردیم. جعفر ناصری اولین نفری بود که به قله رسید و برای عکس برداری به سمت انتهای یال جنوبی و کنار سنگ بزرگ معروفی که برای یادگاری هر تیم بر روی آن نقش و نگاری به جا گذاشته, رفت ولی متاسفانه چنان سرمای قله زیاد بود که شارژ باطری دوربین عکاسی به چند عکس محدود بیشتر توان نشان نداد و دوربین خاموش شد. این عکس روی قله گرفته شده. خوشحالی مان را برای قله گذاشتیم و لبخند یخ زده مان را به ابرها تقدیم کردیم و سریع به سمت پایین براه افتادیم. مسیر کم کم در حال نا پدید شدن بود. اول یال های سنگی که رسیدیم قدرت دید کاملا کاهش یافته بود و تا جایی که کوله حمله را گذاشته بودیم را در هوای نیمه روشن رفتیم البته سرعت فرودمان بسیار کند بود. از کنار محل کوله هوا تاریک شد و مجبور بودیم تا باقی مسیر را در هوایی تاریک همراه با بارش برف فرود برویم. قدرت و غیرت تیم را بایستی محک زد. با دنبال کردن پرچمهای راهنما که کمک بسیار زیادی در پیدا کردن مسیر به ما می کرد به سمت پایین بر می گشتیم. نور هدلامپ خانم کشمیری که به حالت چشمک زن و همچنین نور آتشی که با استفاده از زباله های درون پناهگاه، ایجاد کرده بودند دلگرمی خاصی به ما می داد تا بدانیم که کسی منتظرمان است و از طرفی انتهای این راه نه چسب کجاست. ساعت 19:00 به پناهگاه رسیدیم و با چای داغ و سوپ آماده ای که ساجده تهیه کرده بود و بیشتر از هر چیزی در آن لحظه برای ما ارزش داشت روبرو شدیم. تبریک می گفت و خوشحال از اینکه سالم و زنده و موفق برگشته ایم. روز چهار شنبه 30بهمن ماه بعد از صرف صبحانه و جمع کردن وسایل ، در کولاک و بورانی شدید از پناهگاه خارج شدیم . این در حالی بود که به دلیل وزش شدید باد ، باز مجبور به حرکت در کرده ولی این بار با یک حلقه طناب ده متری بودیم تا خدایی نکرده کسی از شدت باد سقوط نکند. از مسیر خودمان باز می گشتیم که تقریبا در ارتفاع 3800 متری مه غلیظی منطقه را فرا گرفت در حدی که تا فاصله پنج متری قابل تشخیص نبود. بعد از یک ساعت حرکت آرام بارش برف دوباره شروع شد و حالا مشکل پیدا کردن مسیر فرود هم به مشکلات دیگر اضافه شد. برای سرعت کار دره انتهایی استله سر را به صورت سخمه فرود آمدیم و باقی مسیر را در هوایی برفی به سمت گزنه ادامه می دادیم. در بین راه یکی از دوستان ساجده با وی تماس گرفته و با نگرانی خاصی جویای حالمان شد . دلیل آن تماس های مکرر کوهنوردان تهرانی با بندرعباس بود که وقتی دریافته بودند برنامه ما 4 روزه شده ، فکر امداد و نجات و تشکیل تیم جستجو و مانور هوایی و خلاصه تمام تشریفات مربوط به یک حادثه را در ذهن خود گسترده بودند. نگرانی دوستان به جا بود ولی از طرفی ما هم عصبانی از کسی که بنیان گذار این سلسله نگرانی ها بود! کار به جایی رسیده بود که آقای رفیعی عضو ستاد پیشگیری از حوادث کوهستان تهران با ما تماس گرفت و در نهایت با این جمله روبرو شد: " تیم ما به آبگرم به سر می برد ، تیم پشتیبانی هم دارد.پشتیبان ما آقا مازیار است و کسی قله نرفته!" . خلاصه با همه شوخی ها و ابزار آلات مسخره بازی از یاد تیم بیرون شد و در نهایت در ساعت 17:30 به اهرینه و امامزاده عبداله رسیدیم و با دیدن وانت مصطفی لاریجانی توانی مضاعف گرفتیم و ازآنجا هم به منزل ایشان در رینه رفتیم. تیم شاهین تا ارتفاع 5000 متری صعود کرده بودند و به دلیل اوضاع بد جوی برگشته بودند و ایشان را در منزل مصطفی ملاقات کردیم. شب با آبگرم و شام مفصل گذشت و روز بعد به اتفاق آقا مازیار به تهران برگشتیم و پس از دیدن آقای ستوده از کوهنوردان خوب تهران که زحمت امانت دادن طناب را کشیده بودندو تشکر از ایشان به خاطر زحمت ها و همچنین دریافت کتاب هایی که بعنوان یادبود به ما دادند، هر کس به سمت دیار خود باز گشت. در پایان جا دارد از خداوند متعال به خاطرسلامتی جسم و توان تحملی که به ما داده تا این صحنه های زیبا را درک کنیم ،سپاسگذاری کرده و از دوستان که در این برنامه ما را یاری کردند تشکر کنیم و همچنین از خود قله دماوند به خاطر رضایت از صعودمان! سرپرست برنامه : علی قادری